کمندکمند، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

ماه من

آخرین پست 93

از زمانی که به طور خیلی جدی ننوشتم 4.5 ماه میگذره .....نه برای اینکه تنبلی کرده باشم ...نه برای اینکه سرم خیلی شلوغ بود ...برای اینکه یه مدت خودم مریض بودم ....برای اینکه شاید کمند مامان آنقدر شیطون شده که تمام توان وانرژی من و میگیره وموقعی که میخوابه دیگه حسی برای تایپ کردن باقی نمیمونه...برای اینکه کیمیا میره مدرسه وکارهای من مضاعف شده ....نمیدونم شاید هم همه این ها بهانه ای بیش نباشه و مقصر اصلی و ا ی بر و و ا ت س آ پ و..غیره باشن...در هر حال الویت سال جدید رو بر به روز کردن این وبلاگ میذارم همون طور که هر شب خودم رو موظف به نوشتن خاطرات روزانه ام میکنم ...   فاصله دوتا پست آنقدر طولانی شده که نمیدونم از کجا و چه جوری شروع کنم...
29 اسفند 1393

سی ماه گذشت

کمند عزیز مامان سی ماه گذشت .....سی ماه از روزی که زمینی شدی وشدی زندگی دوباره ما.... اونقدر روزها زود میگذره که گاهی به خودم میام ومیگم یعنی این دخترک شیطون وپر انرژی همون نوزاد کوچولویی هست که یه روز دلش نمیخواست از بغل مامانش بیرون بره..ولی الان مثل ماهی سر میخوره ویه لحظه هم تو بغل مامانش نمیمونه... کمند سی ماهه من آنقدر توانا شده که بتونه روی کل دیوارهای خونه نقاشی بکشه....کمند سی ماهه من آنقدر توانا شده که خودش هر لباسی که دلش بخواد رو به تن کنه ولی به روش خاص خودش که عکس لباس ها پشت و زیپ شلوارها پشت و کلاه وشال هم که جای خود دارد و گاهی سه تا کلاه روی سر و چندین بلوز و شلوار به پا...و اینکه حتما هم باید از این وضعیت عکس گرفته ب...
5 اسفند 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماه من می باشد